اين پسر عاشق دختری میشود که خانواده دختره به دلیل سن کم دختر،باازدواج مخافت میکنند. پسره ميره انگليس. هر روز با موبايل و اينترنيت با دختره در ارتباط بوده
به دختره میگه ميگه هر چه زودتر برميگردم دوباره ميام خواستگاريت ولى خانواده دختره فيسبوك و موبايل رو از دختره ميگيرن تا ازهم خبری نداشته باشن. دختره روبه یه پسردیگه می دهند.دختر از يه رفيقش موبايل ميگيره با پسره تماس ميگيره ميگه منو به اجبار دادن به يک پسر ديگه قراره 2 روزه ديگه عروسى بكنيم . پسره ميگه نميزارم ، تو مال منى. دختره ميگه بدنم يا مال تو است يا مال خاك.
شب عروسى دختره ميره دست شویی و اونجا شاهرگ خودشو ميزنه و ميميره
پسر برميگرده ميبينه عشقش بخاطر اون خودشو كشته، ميره سر قبر دختره اونم خودشو می کشه
كردستان عراق.اربيل
تعداد صفحات : 30
مجموعه اي ازهزاران تصاوير زيبا